جدول جو
جدول جو

معنی شبان زاده - جستجوی لغت در جدول جو

شبان زاده
(شُ /شَ دَ / دِ)
پسر چوپان. چوپان زاده. از نسل چوپان و شبان. فرزند شبان:
شبان زاده ای را چنان در کنار
بگیری و از کس نیایدت عار.
فردوسی.
یکی تاج با او بد و مهر شاه
شبان زاده را آرزو کرد گاه
که ساسان شبان و شبان زاده بود
نه بابک شبانی بدو داده بود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبان زاد
تصویر آبان زاد
(پسرانه)
زاده آبان کسی که در آبان متولد شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
(دَبْ با دَ)
محمد افندی. از شیخ الاسلامان دولت عثمانی و فرزند شیخ محمود افندی است. به سال 1044 هجری قمری درگذشته است. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
زادۀ کیان و پادشاه زاده. (ناظم الاطباء). کیان نژاد. از نژاد کیان. که از نسل کیان و شاهان است:
به پیش گو اسفندیار آمدند
کیان زادگان زار و خوار آمدند.
دقیقی.
کیان زاده گفت ای جهاندار شاه
برو کینۀ باب من بازخواه.
دقیقی.
کیان زادگان با جوانان من
که هریک چنانچون دل و جان من.
دقیقی.
بیامد هم آنگاه نستور شیر
نبرده کیان زاده پور زریر.
دقیقی.
کیان زادگان و جوانان خویش
به تابوتها اندر افکند پیش.
دقیقی.
کجا بود از گیتی آزاده ای
خداوند تاج و کیان زاده ای.
فردوسی.
بسی خواستندش کیان زادگان
ز هر کشور آمد فرستادگان.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
پهلوان نژاد. بهادرنسب. (فهرست ولف) :
از آنجا سوی قلب توران سپاه
گوان زادگان برگرفتند راه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پسر خان. ولد خان. پسر آقا
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
گفتگوشده. مذاکره شده. (ناظم الاطباء) ، مشهورشده. بر سر زبان افتاده:
شد همچو او زبان زدۀ هر سخن سرای
ناسور کون خر سر خمخانه جوش کرد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
پهلوان نژاد: از آنجا سوی قلب توران سپاه گوان زادگان بر گرفتند راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان زده
تصویر زبان زده
مذاکره شده، گفتگو شده
فرهنگ لغت هوشیار